پيام دوستان
+
بعضي ها هستند که يک جورِ خاص دوست داشتني اند
يک جور عجيبَ دلنشين اند
دست خودشان هم نيست. انگارخدا يک جورِ ديگر آفريده شان
مثلاً ساعتها کنارشان مي نشيني و خسته نمي شوي
اصلاً سير نمي شوي از شنيدنِ صدايشان
مثلاً همان ها که وقتِ خداحافظي يهو دلت مي گيرد و ته دلت مي گويي: کاش بيشتر مي ماندي
اسم اش را عشق نمي گذرام
شايد يک دوست داشتنِ عجيب است که هر کسي ممکن است حس اش کند

هما بانو
04/1/27
من اسمش را "عزيـز دل کسي بودن" مي گذارم
بعضي ها عزيز دلت هستند
همان ها که هميشه دل ات قرص است که تا آخر عمر با همان کيفيت کنارت هستند
همانها که دلگيرتان نمي کنند که دوست داشتنشان بي قيد شرط است
در زندگيِ هر کسي بعضي ها وجود دارند که اصلاً نمي توان که دوستشان نداشت
. و مـن چقـدر ايـن بعضـي هـا رو دوسـت دارم...
+
*عطري* مي شوي در کوهستاني ناپيدا…
کارم *مرمت* آثار باستاني است
کتيبه دلت را مرمت مي کنم
و الفباي ناخواناي روانت را
که به حروفي ناشناخته نوشته اند،
باز مي خوانم..

دبيرستان انصاري
04/1/25
کارم کشيدن جاده است، ساختن راه. از روزمرّگي هايت به *ملکوت* راه مي کشم.
خياطم، برايت پيراهن مي دوزم، پيراهني که اگر آن را بپوشي، *عاشق *مي شوي، تنت در باد مي وزد و جانت در جنّت مي دود.
فوگرم تار و پود عشق را رفو مي کنم، پارگي هاي لباس بخت را کوک مي زنم. وصله مي کنم *دل* را به آسمان و پينه مي کنم سرِ زانوي خستگي ها را.
پرستارم روي جراحت جانت *مرهم* مي گذارم، مرهمي از کلمات درست مي کنم، ضمادي از *خرسندي و خوش وقتي*. و اگر بخواهي بريدگي هاي روحت را بخيه مي زنم، سوزني دارم بي درد و نخي نازک که جذب مي شود در سلول هاي ظريفِ تازه رُسته ات. زخمت جوش مي خورد.
+
سلام
آقا مهمان امسال روزه دار ما هوس ماکاروني کرده
مواد لازم :قارچ....نهههههههههههه
سيب زميني...نههههههههههه
فلفل دلمه ....نهههههههه
گوشت...نهههههههههه
پياز...نهههههههههه
هويج...نههههههه
پس چي بريزم توش
فقط سويا و رب:(
يعني خودم از اين ماکاروني متنفرم:(
آخه بچه م انقد بد غذا:(
.jpg?w=400&h=399)
انديشه نگار
04/1/16
سميه بانو عيب نداره ... همه ش که به حرفشون گوش نميکنم ...گاهي..بايد عادت کنن به خوردن بعضي غذاها... فقط چاشنيش رو بهتر ميکنم...
+
به بارانها
چه کسي ياد ميدهد
موسم پاييز طوري ببارد
که هيچ گلي
از خانه خود بيرون نيايد...

انديشه نگار
04/1/16
+
برتولت برشت در کتاب زندگي گاليله ميگه* " کساني که نانشان آمادست نميخواهند بدانند که نان چگونه پخت ميشود آنها ترجيح ميدهند شکرگزار خداوند باشند تا نانوا" *
طاووس زيباترين
04/1/5
به نظرم برتولت کاملا درست ميگه ما نون رو ميخوريم و کاري نداريم که چطوري درست ميشه فقط خدا رو شاکريم و هميشه هم نون داريم! بنابراين اگه ما زندگي خودمون رو با اين فرمول تو جدول تناسب بذاريم ميشه خدا رو به خاطر چيزايي که دوست داريم داشته باشيم اما نداريم هم شکر کنيم! طوري که انگار اونا رو تو مشتمون داريم تا خداي بزرگ واسمون فراهمشون کنه.
*ترخون بانو*
03/12/25
در اينجا لازم ميدانم حديثي را نقل کنم ، البته که پيامبر به دليل اينکه دنياي ديگر برايشان يقين شده بود سخت به آب و آتش ميزدند که مردم را به راه راست بياورند و اين يک امر طبيعيست به همين واسطه پروردگار به ايشان فرمودند نميخواد اينقدر بخاطر بنده هاي من خودت را به هلاکت بياندازيد من خودم هم با آنان اتمام حجت ميکنم @};-
+
يک بار است زندگاني. يک بار. همان يک بار که نسيم صبح را به سينه فرو مي دهيم، همان يک بار که عطش خود را با قدحي آب خنک فرو مي نشانيم، همان يک بار که سوار بر اسب در دشت تاخت مي کنيم، *يک بار.. يک بار و نه بيشتر...*
اودسان
03/12/24
بعد از آن ديگر تمام عمر را ما دنبال همان چيزها مي دويم، بعد از آن ديگر تمام مدت را به دنبال همان طعم اولينِ زندگاني هستيم. در پي لذت اول. سيب را به دندان مي کشيم تا طعم بار اول را در آن بيابيم،آب را سر مي کشيم تا لذت رفع عطش بار اول را پيدا کنيم. در آب غوطه مي زنيم تا به شوق بار اول برسيم و نسيم را مي بلعيم تا نشاني از آن اولين نسيم بيابيم. زندگاني يک بار است، در هر فصل...
اودسان
03/12/24
+
سلام
همه ي ما ميدونيم که آدم يه روز به دنيا مياد و يه روز هم مي ميره اما باز بچه دار ميشيم و کلي تلاش ميکنيم تا اون بچه رشد کنه و جايگاه خودشو پيدا کنه...
درست مثل گلدوناي حياط مادر هما؛ با اينکه که مي دونن تابستون ها خشک ميشن اما باز بهشون عشق ميدن، آب ميدن و مراقبن تا خشک نشن.. حتي ازشون عکس يادگاري مي گيرن!!
اصلا زندگي همينه...
مادر هما ممنون از اينکه اصل زندگي رو بهم يادآوري کردي

اودسان
03/12/24

چقدر ديدنِ اين فيد ، بهم حس و حالِ خوب ميده:-) چه خاطره هاي قشنگي که براي اونروز ها بود و تداعيشون هم به دل حال خوب ميده و هم دلتنگي...
+
دانه هاي ِ تسبيح
نخ شده با بند ِ پوتين ِ تو
در دست هاي ِ زني
که زير ِ تابوت را گرفته است
.
.
.
علي اسدالهي

*ترخون بانو*
03/12/12
+
از آخرين پيامي که اينجا دادم دقيقا 6 سال مي گذرد
سلام به دوستان خوب پارسي يار
.
اين روزها من رو مي توانيد در کانال روبيکاي *ايرانسرفراز* دنبال کنيد
https://rubika.ir/IranSarfaraz
*ترخون بانو*
03/12/12
.: ام فاطمه :.
03/12/12
چه مي خواهي بنويسي که اينگونه گمان بردي که من از خويش و کرده هايم غافلم بايد يک واقعيتي را برشما نمايان کنم وان اين است که همه بر کرده خود اشنايند ولي چون توان و قدرت باور انچه نموده اند را از خود نمي بينند اميدوارند با وکيل کردن ديگران براي تفسير کرده شان انچه به خطا يا صحيح سخني غير باورشان را بفمند گويي کبکاني هستند اين لعضي يا که اگاه به حضور شکارچي را قدرت باور و فرار از او ندارند